بهترین و خاص ترین تولدم بود
نمیدانم کدامیک از خواسته هایم یود
کدامیک از گلگی کردن هایم
کدام یک از دعاهایم
ولی همان شب در مهرماه 1398
بین عمود های ششصد هفتصد بود
گویی که رزق اربعین من تمام شد...
دردِ عشقی کشیدهام که مَپُرس
زهرِ هجری چشیدهام که مَپُرس
گشتهام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوایِ خاکِ دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مپرس
یاد این غزل حافظ افتادم...ان شاالله قسمت دوباره شما و ما
دردِ عشقی کشیدهام که مَپُرس
زهرِ هجری چشیدهام که مَپُرس
گشتهام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوایِ خاکِ دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مپرس
یاد این غزل حافظ افتادم...ان شاالله قسمت دوباره شما و ما